ردٌه پای عشق.
اوّلین نقّاشی من یک پرنده بود. پرندهٔ کوچکی که یکبار بر روی تخته توسط معلّم کشیده شد ولی من آنقدر ازروی آن کشیدم و پاک کردم که ردّه آن در دفترم افتاد. بعد از کلاس معلّم نگاهی به نقاشیام انداخت و به پدرم گفت: یکبار کشیدن برای نقّاشی کافی است. ولی یکبار پریدن برای پرواز، نه.
اولینبار که وارد مدرسه شدم بچههای زیادی را دیدم که ساکت ایستادهاند. آنها با صفهای منظّم به کلاس خود رفتند، ولی من بهطرف خانه دویدم. خیلی ترسیده بودم. ولی با دیدن مادر ترسم ریخت. او از من خواست که از هیچچیز نترسم. من هم به مدرسه برگشتم و مثل بقیّه در کلاس نشستم. یک روز در کلاس از املای معلّم جامانده بودم که کتاب را باز کردم. نمیدانستم که نباید ازروی کتاب نوشت. من در عالم خودم بودم که یکدفعه چشمم به سیاهی رفت. این اولینبار بود که برای چند لحظه همهجا را مهآلود میدیدم. هنوز مداد در دستم بود که آقای معلّم دفترم را با عصبانیّت از جلوی من برداشت. گاهی آدم کتک میخورد ولی نمیداند چرا؟
تماس با من.
باهم صحبت کنیم؟
پیام های محبت شما همیشه باعث دلگرمی من بوده.
برای ارسال دیدگاه های بیشتر می توانید از فرم زیر استفاده نمایید.
اینم شماره منه: ۰۹۱۹۶۹۵۴۹۰۵
از ساعت ۲ تا ۴ بعدازظهر میتونیم از این راه ارتباطی با هم باشیم.